ستـارگان محبـوب سینـمای ایران چـرا نیـستند ؟!
به نقل از انتخاب؛ اگرچه جوجه ها را آخر پاییز می شمارند اما نیمه اول سال هم، زمان بدی برای چرتکه انداختن نیست. مخصوصا اگر پای ستاره ها در میان باشد که خبردار شدن از حال و روزشان، ماهی یک بار هم حداقل برای طرفدارانشان کم است. در نیمه اول امسال، تعدادی از بازیگران شناخته شده و ستاره های محبوب، هیچ کار سینمایی نکردند و ترجیح دادند اوقاتشان را به کارهای دیگری بگذرانند.
ستاره هایی که از ابتدای سال، نه روی خوشی به پروژه های سینمایی نشان دادند و نه سراغ کارهای تلویزیونی رفته اند و نه حتی در تئاتر سر و کله شان پیدا شده یا حتی اگر کاری داشته اند، هیچ انعکاس خبری نداشته است. به این فهرست نگاهی بیندازید:
1. پرویز پرستویی
پرستویی پس از بازی در دو پروژه ای که به خاطرشان راهی شمال کشور شده بود، ترجیح داده فعلا هیچ کاری نکند. "خرس" و "من و زیبا" آخرین پروژه هایی بوده اند که او در آنها بازی کرده. آخرین فیلمی هم که از او اکران شده، "سیزده 59" سامان سالور بوده است. این بازیگر در فیلم سینمایی "چ"، پروژه در دست ساخت کارگردان وفادارش، حاتمی کیا هم نقشی ندارد.
2. لیلا حاتمی
خانم سیمین، اگرچه این روزها قراردادش با مهرجویی را بسته تا با فیلم "چه خوبه برگشتی" برای چندمین بار جلوی دوربین این کارگردان برود اما از ابتدای سال 90 تا انتهای شش ماه اول سال، کار سینمایی خاصی نداشته است. قرار بود بار دیگر او در فیلم سینمایی "سر به مهر" هادی مقدم دوست بازی کند. او فیلم "پله آخر" را در نوبت اکران دارد.
3. پارسا پیروزفر
پسر چشم روشن سینما و تلویزیون، هیچ وقت پرکار نبوده. او بعد از عید امسال تنها به یک جلسه روخوانی نمایشنامه "خرده جنایت های زن و شوهری" در مجموعه ایرانشهر بسنده کرد و پس از آن هم راهی آمریکا شد. پارسا تقریبا ساکن این کشور است و شاید به همین خاطر در این شش ماهه هیچ کاری را قبول نکرده است.
4. امین حیایی
چه کسی باور می کند مرد پر شر و شور سینمای ایران، بعد از عید کاری نداشته است؟ اگر یکی دو جلسه بازی او در سریال "ساخت ایران" را که به بعد از عید موکول شد، فاکتور بگیریم، امین حیایی بعد از عید هیچ کاری قبول نکرده است. از او فیلم های سینمایی "قلاده های طلا" و "قفس طلایی" این اواخر اکران شده و "فیتیله و ماه پیشونی" جواد هاشمی و "خودزنی" احمد کاوری را در نوبت اکران دارد.
5. امین تارخ
خیلی عجیب است که تارخ مدتی است بعد از عقد قرارداد، بی خیال پروژه ها می شود و انصرافش را اعلام می کند. او سریال "رویای گنجشک ها" به کارگردانی راما قویدل را رد کرد. سر پروژه "محمد (ص)" نرفت و حتی پروژه های سینمایی دیگر را هم به رغم بستن قرارداد بی خیال شد. او از نوروز امسال سر هیچ پروژه ای نرفته. البته به نظر می رسد این اتفاق، تصمیم شخصی او در این مورد است.
6. علی مصفا
درست است که او از ابتدای امسال تاکنون درگیر پروژه ای نبوده اما قرارداد او با اصغر فرهادی برای فیلم بعدی اش، به اندازه خیلی از پروژه ها می ارزد. مصفا این روزها فیلم "پله آخر" را در نوبت اکران دارد. فیلمی به کارگردانی و بازیگری خودش. هر چند شنیده می شود که در تک سکانسی در فیلم "برلین منفی هفت" هم یک بازی افتخاری کوتاه کرده است.
7. هنگامه قاضیانی
برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن در جشنواره سی ام، از ابتدای امسال ترجیح داده پیشنهادهایش را رد کند و در پروژه ای حاضر نشود. فیلم "روزهای زندگی" او اکران شده. هر چند از او فیلم "میگرن" مانلی شاجی فرد در نوبت اکران است. او این روزها درگیر پروژه "زندگی مشترک آقای محمودی و بانو" به کارگردانی روح الله حجازی است که در آن با همتایش در "روزهای زندگی" همبازی است.
8. فرهاد اصلانی
شاید جالب باشد بدانید دیگر بازیگر سیمرغی جشنواره سی ام هم از ابتدای امسال کاری نکرده است. او که گویا این اواخر درگیر بیماری مادرش بوده است، در شش ماه اول سال، کار جدیدی را نپذیرفته است. از او "پل چوبی"، "خرس" در نوبت اکران است. او قرار بود در سریال "یلدا" ساخته میرباقری بازی کند که آن را هم منتفی کرد.
9. محمدرضا گلزار
کسی از گلزار خبر ندارد؟! او تا اسفند سکانس هایش در سریال "ساخت ایران" را به پایان رساند و بعد از آن دیگر در هیچ پروژه ای حاضر نشد و به گذاشتن عکس هایی از خودش همراه با چهره های دیگر در صفحه شخصی اش در شبکه اجتماعی بسنده کرد. خیلی ها این بی کاری او را به ممنوع الفعالیت بودنش ربط می دهند.
10. بهرام رادان
تکلیف رادان روشن است، اگر سر کارهای سینمایی نباشد، تلویزیون و شبکه نمایش خانگی و ... محلی از اعراب برایش ندارد. او از ابتدای امسال و بعد از انتشار آلبوم "روی دیگر" کوله بارش را بست و راهی کانادا شد و با هیچ پروژه سینمایی همکاری نکرد.
رادان جزو بازیگرهایی است که از نوروز سال 91 تا انتهای شش ماه اول سال ترجیح داد، کمی استراحت کند یا شاید به پیشنهادهایش با دقت بیشتری فکر کند. به زودی فیلم "پل چوبی" از او در سینماها به نمایش درمی آید که محصول سال 90 است. درباره آلبوم دوم او هم صحبت زیاد است.
11. هدیه تهرانی
هدیه تهرانی در صفحه شخصیاش در یکی از شبکههای اجتماعی از شرایط ایجاد شده در بازیگری گله کرده است. تهرانی که یکی از اعضای تیم بازیگری مجموعه قلب یخی است، در حال حاضر فیلم "پل چوبی" را آماده اکران دارد که قرار بود اکران دوم عید فطر باشد.
او که به دلیل صدور چک بلامحل بابت حقالوکاله و هزینه دادرسی و پرداخت خسارت تاخیر و تادیه برای نمایشگاه عکس "آبانگان" به پرداخت مبلغ 463256270 ریال محکوم شده است گفت: با این وضعیتی که نسبت به او بوجود آمده دیگر برای سینمای ایران کاری انجام نخواهم داد چون تلاش، بیحاصل است و واقعا خسته شدم از این همه حذف و این همه سختی که بازیگران تحمل میکنند. تئاتر کار میکنیم، اجازه اجرا نداریم. فیلم بازی میکنیم اکران نمیشود. گالری عکس میگذاریم تا 10 سال بعد باید جواب پس بدهی. یقین داریم "قلب یخی" هم ... دیگر نمیدانم چی بگویم. متاسفم شدید.
12. لادن طباطبایی
لادن طباطبایی بازیگر سینما و تلویزیون عشق به بازیگری و قرار نگرفتن در بازی پیشگی را دلیل کنارهگیریاش از دنیای بازیگری دانست. طباطبایی گفت: از یک سال پیش تصمیم داشتم تا از دنیای بازیگری خداحافظی کنم که با پیشنهاد سریال "راز پنهان" این تصمیم قطعی شد و خواستم این آخرین بازی من باشد.
او افزود: دل نازک نیستم که با هر صحبتی عرصه را خالی کنم؛ اما ما زمانی خانواده بودیم؛ حالا سیاستگذاران ما هم اختلاف سلیقهها را عمومی کردند و همه چیز با حاشیه همراه است. عاشق بازیگری هستم؛ اما فروشنده بازیگری نیستم. نقشهایم را به زور نمیگیرم، اما برای ایفای هر یک زحمات فراوان میکشم؛ اما متاسفانه وضعیت سینمای ما تغییر کرده و سال به سال پسرفت را میبینیم. لادن در پایان گفت: دیگر جلوی دوربین نمیروم و معتقدم بازیگر تا زمانی که ابزارش را دارد، باید بازی کند و اگر ابزار در اختیارش نیست از این عرصه خداحافظی کند بهتر است.
دیگران ...
بازیگران دیگری هم هستند که یا خبری ازشان نیست یا اینکه این روزها خیلی سرشان شلوغ نیست. از عزت الله انتظامی، محمد علی کشاورز و جمشید مشایخی که به علت درگیری با بیماری در پروژه ای حاضر نشده اند که بگذریم، بازیگران دیگری را هم می توانیم به این فهرست اضافه کنیم. از جمله : ایرج راد، حمید گودرزی، شهاب حسینی، مهناز افشار، کتایون ریاحی، رویا نونهالی، گوهر خیراندیش، گلاب آدینه، فاطمه معتمد آریا، افسانه بایگان، شیلا خداداد، پرستو صالحی، غزل صارمی و نسرین مقانلو از جمله این بازیگران سرشناس هستند که در حال حاضر بنظر می رسد عطای بازیگری را به لقایش بخشیده اند !
یادداشت خداحافظی كتایون ریاحی با سینما
کتایون ریاحی بازیگر سینما و تئاتر که در آخرین اثر خود در نقش زلیخا در سریال یوسف پیامبر(ع) به ایفای نقش پرداخته بود طی یادداشتی از عرصه هنر خداحافظی کرد و کناره گیری خود را از بازیگری برای مدتی نامعلوم اعلام کرد. آنچه در پی می آید متن این یادداشت است :
گاهی اوقات زندگی طوریه که آدم نون امروز را واسه شکم فرداش نمی خواد، اونوقته که رویاهای آدم به تعویق می افته.
گاهی اوقات آدم از سرنوشت، رو دست خوبی می خوره، که فکر می کنه داره تصمیم می گیره.
اونوقته که آدم ادعاهایی می کنه، که تو رو دربایستی انجامش گیر می افته.
گاهی اوقات آدم از آرزوهاش جا می مونه.
گاهی اوقات آدم می خواد بازی کنه، بازیگر می شه.
گاهی اوقات داره می خنده وقتی تو دلش خونه، گاهی گریه می کنه وقتی داره از زور خنده می میره.
گاهی اوقات شوخی شوخی همه چیز جدی می شه.
گاهی اوقات آدم وقتی زیاد می خواد کم می یاره، گاهی وقتی کم می یاره زیاد می خواد.
گاهی اوقات با ترس و لرز بر می گرده به پشت سرش نگاه کنه، می بینه چه شجاعتی.
گاهی اوقات با شجاعت می تونه ترساشو نگاه کنه.
گاهی اوقات آدم به دنبال خوشبختی، زندگی را گم می کنه، گاهی هم با انتظار زندگی را معنا می کنه.
گاهی اوقات آدم برای پیدا کردن یه گنج الکی، گوهر خودشو گم می کنه، گاهی هم گوهر حقیقت را پیدا می کنه.
گویا زمان برآورده شدن آرزوی من و پسرم فرا رسیده و لازم است که زائر سرزمین قصه، راهی شود. اینک که عازم سفرم، سفری به دیگر سوی زندگی، بر خود لازم می دانم تا از دوستانم و استادانم که آنقدر به من نزدیک بودند که در من بودند، تشکر کنم؛ پروانه ماهان، زهرا عروس خوب پدر سالار، خانم بس، فاطمه ملاصدرا، فخرالزمان، مهین مشرقی، تارا، ثریا اردلان .... و زلیخای عاشق. گر چه همه این عزیزانم عاشق بودند ولی عشق زلیخا خود یک معجزه بود.
این زنان و تنها دوستان نازنینم گاهی تشویقکی شدند و اگر تنبیه نشدند، خدا را شکر، که البته باور نمی کنم بازیگر زنی در جهان باشد که شماتت، تحقیر و تنبیه نشود. اما همواره بزرگترین مشوقم مردم بودند با مهر آریائیشان و ایمان به خدا.
بسیار بسیار مفتخرم که در تمام طول زندگی بازیگری ام، تنها و تنها یک حامی داشتم و به قول جماعت سینمایی آنان که با کمان حلاجی پنبه ام را زدند، خواسته یا ناخواسته به دنبال چیزی بودند که سهم من ورای آن بود.
در طول بیش از دو دهه هرگز افتتاحیه و اختتامیه جشنواره فجر را ندیدم. کارت دعوت به دستم نرسید! و خلاصه به قول ولتر؛ "خدایا مرا از شر دوستانم در امان بدار، خود با دشمنانم می دانم چه کنم!"
در مقطعی که سینما را جایگاهی شایسته برای خود نمی دیدم، تلویزیون پایگاهی شد تا مهرم را با مردم مهربان تقسیم کنم و باز به قول حافظ ؛ "کیمیای سعادت رفیق بود رفیق"، رفقایی که همچنان هستند و من قدردانشان و آنان که رفتند خدا به همراهشان و اما این همه تنهایی، برکت بود برای خلوت انس و این که ؛ "یدالله فوق ایدیهم"، که ترجمه سینمایی آن می شود : براستی خدا بزرگ ترین کارگردان است.
آنچه می بایست از جادوی سینما و بازیگری بیاموزم، آموختم تا شاید ره توشه ای برای نوشتن باشد و در پی تجلی معجزه عاشقانه زلیخا در زندگی ام. اینک برآنم تا با اعجاز کلمات، پیوندی دیگر با شما نه از جنس نقش آفرینی بلکه با آفرینش نقش داشته باشم. اراده امروز من برای نوشتن، گویا مجالی برای بازیگری نخواهد گذاشت، اما باید دید اراده خدا چه تقدیری برایم رقم خواهد زد. باشد که از این آزمون سربلند و دست پر بیرون آیم.
ریاحی در اولین کار سینمایی با فیلم سینمایی پاییزان در سال 1360 خود را به عرصه بازیگری و سینمای ایران معرفی کرد. کشتی آنجلیکا، آپارتمان شماره 13، شام آخر، بانوی من، تارا و تب توت فرنگی و دعوت از دیگر آثار مطرح این بازیگر توانای سینما و تلویزیون محسوب می شود.
شغل جدید هدیه تهرانی!
به تازگی تصویری از هدیه تهرانی در رسانه ها منتشر شده که وی را در حال درست کردن زیور آلات نشان می دهد. گویا خانم بازیگر پس از دست شستن از سینمای ایران به حرفه های دیگری روی آورده است.
دیدار بهرام رادان و گلشیفته فراهانی
بهرام رادان در سفری که به خارج از کشور رفته بود، به دیدار دوست و همبازی قدیمی خود گلشیفته فراهانی رفت. آنها که نقش "علی و هانیه" را در فیلم "سنتوری" همبازی بودند، بعد از گذشت ۵ سال با یکدیگر دیدار کردند. عکس های زیر از صفحه رسمی بهرام رادان در فیس بوک تهیه شده است.
با تشکر از گروه پرشین استار
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 773
برچسب ها :
عکس هایی بسیار جالب و خنده دار از رانندگی خانم ها که حتی به در و دیوار هم رحم نمیکنند!
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 613
برچسب ها :
شجره نامه کوروش
آتوسا کسی بود که با کمک داریوش که در فارس بود و پدرش یکی از فرماندهان یکی از شهر های بود کمبوجیه دروغی را به قتل برسانند و حکومت را نجات دهند
این سخن هزاران بار بر زبان کوروش بزرگ آمد
نامش را پارسی بنامید زیرا اعراب پ ندارند پس
کوروش بزرگ
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 1268
برچسب ها :
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 658
برچسب ها :
ذوالقرنین ▪
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 756
برچسب ها :
با حس عجیبی با حال غریبی دلم تنگته
پر از عشق و عادت بدون حسادت دلم تنگته
گله بی گلایه بدون کنایه دلم تنگته
پر از فکر رنگی یه جور قشنگی دلم تنگته
تو جایی که هیشکی واسه هیشکی نیست و
همه دل پریشه
دلم تنگ تنگه واسه خاطراتت که کهنه نمیشن
دلم تنگ تنگه برای یه لحظه کنار تو بودن
یه شب شد هزار شب که خاموش و خوابن چراغای روشن
من دلشکسته با این فکر خسته دلم تنگته
با چشمای نمناک تر و ابری و پاک دلم تنگته
ببین که چه ساده بدون اراده دلم تنگته
مثل این ترانه چقدر عاشقانه دلم تنگته
دلم تنگته
یه شب شد هزار شب که دل غنچه ما قرار بود وا شه
تو که نیستی که دنیا به سازم نرقصه به کامم نباشه
چقدر منتظر شم که شاید از این عشق سراغی بگیری
کجا کی کدوم روز من و با تمام دلت می پذیری
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 671
برچسب ها :
ثروت کوروش کبیر
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 794
برچسب ها :
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 698
برچسب ها :
هر دم به بهانه اي تو را ياد کنم / افسرده دلم به ياد تو شاد کنم
بي تو دل من چو کلبه اي خاموش است / با ياد تو اين خرابه آباد کنم . . .
عاشق شدم و عشق مرا بد نام کرد / داروغه شنيد و مرا زندان کرد
در خلوت زندان به خود ناليدم / عاشق شود آنکس که مرا عاشق کرد . . .
.
.
.
عشق يعني قلم از تيشه و دفتر از سنگ / که به عمري نتوان دست در آثارش برد . . .
.
فال حافظ زدنت از پي دلتنگي کيست ؟ / من که هر لحظه به ياد تو و دلتنگ تو ام
هر ستاره يه نشان از غم و دلتنگي من / آسمان را بفرستم که بداني همه جا ياد تو ام ؟
.
.
دوستي گفت صبر کن ايراک / صبر کار تو خوب زود کند
آب رفته به جوي باز آرد / کار بهتر از آن که بود کند
گفتم آب آري به جوي باز آيد / ماهي مرده را چه سود کند !
.
.
عشق چون ايده برد هوش دل فرزانه را ، دزد عاقل مي کشد اول چراغ خانه را
آنچه ما کرديم با خود هيچ نابينا نکرد ، در ميان خانه گم کرديم صاحبخانه را . . .
.
.
زندگي را بي عشق سپري کردن غم بزرگي است
اما اين تقريبا برابر است با غمي که زندگي را ترک کني
بدون اينکه به کسي که عاشقش هستي بگويي که دوستش داري . . .
.
.
نميدانم هم اکنون کجا مشغول لبخندي ، فقط يک آرزو دارم
که در دنياي شيرينت ، ميان قلب تو با غم نباشد هيچ پيوندي . . .
.
.
اي قرار لحظه هاي اضطرار ، بر روان ديده ام منشين چو خار
جاري عشقي به شريان وجود ، بي تو بايد شعر دلتنگي سرود . . .
.
.
روزگاري شد و کسي مرد ره عشق نديد / حاليا چشم جهاني نگران من و توست . . .
.
.
مي خواستم تصوير با تو بودن را نقاشي کنم
ديدم فاصله بينمان در ورق جا نمي شود
کمي نزديک تر بيا ، مي خواهم با تو بودن را حس کنم . . .
.
.
دوستي اتفاق است ، جدايي رسم طبيعت
طبيعت زيباست ، نه به زيبايي حقيقت
حقيقت تلخ است ، نه به تلخي جدايي
جدايي سخت است نه به تلخي تنهايي . . .
.
.
نترس از شب مستي ، بيا و عاشق باش / فروغ ديده مجنون ، بهاي صادق باش
من و کبوتر عاشق به روي يک ديوار / دو پنجره ، دو ستاره فداي يک ديدار . . .
.
.
اگه مي گفتي مي خوامت دلم ديگه غصه نداشت
شب چشام خوابش مي برد نيازي به قصه نداشت
اگه مي گفتي مي خوامت تو دنيا چيزي کم نبود
رو خاطرات خوبمون هاشور زرد غم نبود . . .
.
.
ما عاشق فهم و ادب و معرفتيم / ما خاک قدوم هرچه زيبا صفتيم
از زشتي کردار دگر خسته شديم / محتاج دو پيمانه مي معرفتيم . . .
.
.
از خدا خواهم نبخشايد تو را / اين چه رسم دوستي بايد تو را
تو که مي داني در قلب مني / اين همه دوري و بي مهري چرا ؟
.
.
.درکوچه هاي عشق دنبال مني / من فکر مي کردم فقط مال مني
اين دل اسير مهر روي توست نمي داني ؟ / اي همرنگ چشم من ، تو فال مني . . .
.
.
? دونه دوست دارم چون يدونه اي ، دو تا دوست دارم چون دوميت وجود نداره
صد تا دوست دارم چون تا صد ساله ديگه هم که بگردم ، مثل تو را پيدا نمي کنم .
.
.
شنيدي باغبان چون گل بکارد / چه مايه غم خورد تا گل برآرد
تو هم گل گشته بودي اندر اين دل / ولي بي کود شدي مردي چه حاصل !
.
.
سلام اي نازنين خوابتو ديدم / تو گفتي نه رفيق ديگه بريدم
خيال کردي بري بي تو مي ميرم / تو رفتي من يکي ديگه مي گيرم !
.
.
فداي ناز عشقت ناز دانه / که عشقت کنج دل زد آشيانه
به ياد سوزش مجنون ز ليلي / به يادت سوختم در اين زمانه . . .
.
.
چه شود به چهره ي زرد من نظري زراه خدا کني ، که اگر کني همه درد من به يکي نظاره دوا کني
تو کمان کشيده و درکمين که زني به تيرم و من غمين ، که خداي ناکرده خطا کني .
.
.
در فراغت اين دل من پير شد ، بله اي گو اين دلم تبخير شد
بر سرم دستي کشيد آرام گفت ، باز طفلک قرصهايش ديرشد . . .
.
.
غرور من که زسختي به کوه ميمانست
کمر به کشتن خود بست و خاک پاي تو شد
دلم که به همه بيگانه بود و يار نداشت
چه ديد در تو که اينگونه آشناي تو شد ؟
.
.
آباد تو بودم و خرابم کردي ، يک زنده که تو مرده حسابم کردي
با شوق کبوترانه تا خانه تو ، هربار که آمدم جوابم کردي . . .
.
.
عشق يعني گم شدن پيدا شدن ، عشق يعني غرق در رويا شدن
عشق يعني حسرت ديدار تو ، عشق يعني من شوم بيمار تو
خــوب ِ مــن ،
همين جا درون شعرهايم بمان
تا وسوسه يِ دوستت دارم هايِ دروغينِ آدمها مرا با خود نبرد
به سرزمين هايِ دورِ احساس ؛
من اينجا هر روز با تـو عاشقي مي کنم بي انتها
شعرِ من بهانه ايست براي مـا شدن دستهايمان
تا تکرارِ غريبانه يِ جدايي را شکست دهيم
.
.
.
تمام تنم مي سوزد از زخم هايي که خورده ام
دردِ يک اتفاق که شايد با اتقا قِ تـو
دردش متفاوت باشد ويرانم مي کند
من از دست رفته ام ، شکسته ام
مي فهمي ؟
به انتهايِ بودنم رسيده ام ؛
اما اشک نمي ريزم
پنهان شده ام پشتِ لبخنـدي که درد مي کند
.
.
.
و امان از اين بوي پاييزي و آسمان ابري
که آدم نه خودش ميداند دردش چيست و نه هيچ کس ديگر
فقط ميداند که هرچه هوا سردتر ميشود
دلش آغوش گرم ميخواهد
.
.
.
من آنقدر خواستمت که نخواستنت را نديدم
تو آنقدر نخواستي که هيچ چيز از من نديدي
.
.
.
روزي ميرسد که با لبخند تو بيدار ميشوم
اين روز هر زمان که ميخواهد باشد
فقط باشد
.
اس ام اس هاي زيبا در ادامه مطلب
.
.
خداوندا ، جاي سوره اي به نام “عشق” در قرآن تو خاليست
که اينگونه آغاز شود :
و قسم به روزي که دلت را ميشکنند و جز خدايت مرهمي نخواهي يافت
.
.
.
هر شعر
گريز از يک گناه بود
هر فرياد
گريز از يک درد
و هر عشق
گريز از يک تنهايي عميق
افسوس که تو
هيچ گريزگاهي نداشتي…!
.
.
.
بر سر مزرعه ي سبز فلک
باغباني به مترسک مي گفت :
دل تو چوبين است…
و ندانست که زخم زبان
دل چوب هم مي شکند…
.
.
.
بجز دستت ندارم يار ديگر / بجز آيينه بازي کار ديگر
چو بستي چشم را آيينه بشکست / نگاهم کن فقط يک بار ديگر
.
.
.
چشم من چشمه ي زاينده ي اشک / گونه ام بستر رود
کاشکي همچو حبابي بر آب / در نگاه تو رها مي شدم از بود و نبود
.
.
.
کاش دنيا يکبار هم که شده
بازيش را به ما مي باخت مگر چه لذتي دارد
اين بردهاي تکراري برايش؟!
.
.
.
يک عمر قفس بست مسير نفسم را
حالا که دري هست مرا بال و پري نيست
…
حالا که مقدر شده آرام بگيرم
سيلاب مرا برده و از من اثري نيست
…
بگذار که درها همگي بسته بمانند
وقتي که نگاهي نگران پشت دري نيست . . .
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 670
برچسب ها :
.: Weblog Themes By Pichak :.